- فقه اسلامی / عبادات شعائری
- /
- حج
سپاس خداوند جهانیان را و درود و سلام بر سرورمان محمد راستین وعدهی امانت دار. بار خدایا تنها آنچه به ما آموختی را میدانیم و تو بسیار دانا و حکیم هستی. بار خدایا چیزی به ما بیاموز که ما را سود رساند و ما را از آنچه به ما آموختی بهره مند ساز و علم ما را بیفزای و حق را به ما چنان که هست حق بنما و ما را توفیق پیروی از آن عنایت فرما و باطل را به ما چنانکه هست باطل بنما و ما را توفیق پرهیز از آن عنایت فرما و ما را از زمرهی کسانی قرار ده که به سخن گوش فرا مىدهند و بهترین آن را پیروى مىكنند و با رحمت خود ما را از جملهی بندگان صالح خود قرار بده.
اسلام به عنوان عقيده و شريعت :
برادران مؤمن، برخی از برادران ارجمند تمایل داشتند که موضوع این درس پیرامون حکم فریضهی حج که خداوند بر ما فرض گمارده؛ باشد. من در خطبهی روز جمعه بخشی از این حکم را بیان کردم و اکنون بنا به این درخواست، بخش عمده یا قسمتی از این درس را تا حد امکان به موضوع حج اختصاص خواهم داد. پیش از هر چیز میگویم: خداوند سبحانه و تعالی عقیده و شریعت اسلام را در یک آیه خلاصه نموده و فرموده است:﴿قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ یُوحَى إِلَیَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ ﴾
«بگو : من فقط انسانی همچون شما هستم (و امتیاز من این است كه من پیغمبر خدایم) و به من وحی میشود كه معبود شما یكی است و بس.»
اگر این عقیدهی «لا إله إلا الله» را فشرده کنیم، به این فرمایش الهی ختم میشود:
﴿فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ ﴾
«پس بدان که معبودی جز الله نیست»
به همین خاطر علما گفتهاند: نهایت علم و دانش این است که معبودی جز الله نیست. عبارتی است که بر زبان آسان اما در میزان سنگین است. در این جا نکتهی بسیار دقیقی وجود دارد و من از خداوند عز وجل مسألت دارم که در توضیح و شرح آن مرا توفیق دهد. این که فهم انسان از این آیه یک چیز است و رساندن خود به سطح این آیه چیزی دیگری است. تفاوت بسیاری بین درک این آیه و هم سطح کردن خود با آن وجود دارد. چه بسا این فرمایش الهی را بفهمی:
﴿فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ ﴾
«پس بدان که معبودی جز الله نیست»
اما اگر خود را هم سطح با آن بنمایید، ایمانتان به این عبارت یا به این که معبودی جز الله نیست، قطعاً و حتماً شما را بر طاعت الله وا میدارد. کسی که در رفتارش خللی باشد، بدون شک در عقیدهاش خللی هست و کسی که در کردارش معصیتی وجود داشته باشد؛ بدون شک هنوز ایمانش به این که معبودی جز الله نیست؛ کامل نشده است. پس وقتی اسلام را به عقیده تقسیم بندی کنیم، با گفتن لا إله إلا الله منتهی میشود، پیامبر علیه الصلاة والسلام فرموده است:
(( لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ لا یَسْبِقُهَا عَمَلٌ وَلا تَتْرُكُ ذَنْبًا ))
«هیچ عملی از لا إله إلا الله سبقت نگرفه و هیچ گناهی را به جای نمیگذارد»
اگر عقیده را کنار بگذاریم، جنبهی عبادات هم وجود دارد که در این فرمایش الهی نمود دارد:
﴿قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ یُوحَى إِلَیَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَنْ كَانَ یَرْجُوا لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صَالِحاً وَلَا یُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَداً (110) ﴾
«بگو : من فقط انسانی همچون شما هستم (و امتیاز من این است كه من پیغمبر خدایم) و به من وحی میشود كه معبود شما یكی است و بس . پس هر كس كه خواهان دیدار خدای خویش است، باید كه كار شایسته كند، و در پرستش پروردگارش كسی را شریك نسازد.»
در اسلام جنبهی نظری، اعتقادی، فکری و عقلی وجود دارد. اینها همه مترادف هستند. هم چنین جنبهی رفتاری، عملی و تطبیقی هم هست. به همین دلیل پیامبر علیه الصلاة والسلام در تأکید بر این امر میفرماید:
(( تعلموا ما شئتم فوالله لن تؤجروا حتى تعملوا بما علمتم ))
«هر چه میخواهید بیاموزید، به خدا قسم فقط زمانی که به آموختههایتان عمل کنید؛ پاداش داده میشوید.»
(( كل علمٍ وبالٌ على صاحبه ما لم یعمل به ))
«هر علمی که صاحبش بدان عمل نکند، وبال صاحبش میشود.»
عبادات، ارتباط با حق را تنظیم و سازماندهی میکند که در رأسش نماز است. نماز در هر مکان و زمانی، در سلامتی و بیماری، بینیازی و فقر، حضر و سفر باید خوانده شود. نماز تنها در دو حالت از انسان ساقط میشود: بیهوشی و دیوانگی. اگر بیماریاش بسیار شدید بود، باید با اشاره نماز بخواند: با پلک یا با چشم. پیشتر به شما گفتم: بخشی از فرامین خداوند سبحان عبادات و بخشی دیگر معاملات میباشد که احکام کلیاش در کتاب خدا و سنت رسول الله آمده است. علمای مجتهد نیز جزئیات احکام را از نصوص کلی استنباط کرده و حاصلش فقه شده است. بنابراین فقه، احکام استنباط شده از کتاب و سنت است. فقه عبارتست از احکام اجتهادی. اما عبادات، احکامی است که خداوند بندگانش را بدان ملزم داشته است. به عنوان مثال نماز. «نماز ستون دین است و کسی که آن را بر پا دارد؛ دین را بر پا داشته است». هدف از نماز، رسیدن به خداست و هدف روزه برای این که تقوا پیشه کنید، یعنی به خداوند برسید. نماز و روزه عباداتی بدنی هستند اما زکات، عبادتی مالی است. حج، همزمان عبادتی بدنی، مالی، روحی، مکانی و زمانی است. ظاهراً حج به دلایل متعددی از والاترین عبادات است.
عبادات راهی برای شناخت خداوند عز وجل :
قبل از هر چیز، خداوند سبحانه و تعالی هستی را آفریده تا به وسیلهی آن به ذات، نام و صفات نیک او برسیم. بنابراین هستی تجسمی از نامها و صفات نیک و برتر الهی است. از جمله نامههایش «العلیم» است. او بسیار دانا و باحکمت است. او رؤوف و رحیم است. او توانا و بینیاز است، او شنوا و بینا است. باید از طریق هستی به این نامهای نیک برسی چرا که جهان هستی دال بر عظمت اوست. دوم این که اگر به درستی در عبادات تأمل کنی، این تأمل و تفکر راهی برای شناخت خداوند سبحانه و تعالی میباشد.به اختصار خداوند سبحان میخواهد در حج به شما بگوید: ای بندهام، به سمت من بیا. نماز را میتوانی در خانه، شهر، در میان خانواده، در جامعه و میان هموطنانت ادا کنی. زکات را هم میتوانی از مال و ثروت خودت بپردازی، برای روزه هم غذا و نوشیدنی را رها کن، اما برای حج به سوی من بیا. آن چنان که خداوند عز وجل از زبان سیدنا ابراهیم میفرماید:
﴿وَقَالَ إِنِّی ذَاهِبٌ إِلَى رَبِّی سَیَهْدِینِ (99) ﴾
«ابراهیم گفت: من به سوی پروردگارم میروم، او مرا رهنمود میكند.»
انسان با انگیزهی تجارت، تحصیل، گردش و سیاحت سفر میکند. حج هم سفر و گردشی به سوی خداوند عز وجل است. به سوی من بیا و مشغلهها و شهوتهایی که کمرت را خم کرده است؛ رها کن و به سوی من بیا. مشغلههای معیشتت را در سرزمین رها کن و به نزد من بیا، گرفتاریهای کاری را در شهرت رها کن و به سوی من بیا، مشغلههای سلامتیات را در سرزمینت رها کن و به سمت من بیا. بیشتر کسانی که حج را به جای آوردهاند؛ بر این حقیقت تأکید کردهاند و این بیانگر حکمتی والاست. مشغلهها و گرفتاریهایی که همواره همراه انسان است؛ از مشغلههای معیشت گرفته تا شغل، خانواده و سلامت. خداوند سبحانه و تعالی همه را متوقف میکند و تا زمانی که مهمان بیت الله الحرام هستی؛ تو را از دست آنان راحت میسازد. این فرصتی است برای انسان تا خود را از مشغلههای دنیا جدا سازد. ای بندهام، همه را رها کن و بیا. تمام مشغلههایت را کنار بگذار و نزد من بیا. این فرمانی الهی است. آفرینندهی هستی به تو میگوید:
﴿وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیْهِ سَبِیلاً ﴾
«و حجّ این خانه واجب الهی است بر كسانی كه توانایی ( مالی و بدنی ) برای رفتن بدانجا را دارند.»
خانواده و فرزندانتان را رها کرده و مشقت سفر را متحمل میشوید و دهها هزار از اموالت را به خاطر پاسخ به این فراخوان هزینه میکنی، سپس همان طور که آمدید؛ بازمی گردید؟ چنین کاری در حق خداوند عز و جل غیر ممکن است. باور مکن که شخصی خانه، خانواده، شهر و دیارش را رها کرده و دهها هزار خرج کند و خطرات، شلوغیها و گرما را برای این که فقط جسماً در عرفات حضور یابد؛ متحمل شود یا به خاطر طواف مادی گرد کعبه یا سعی بین صفا و مروه چنان کند، اما خداوند سبحانه و تعالی از چنین امری والاتر است.
به شما میگوید: نزد من بیا تا طعم نزدیکی و تقرب را به تو بچشانم، طعم محبت را. بیا تا ببینی خداوند عز وجل همه چیز است و هر چیزی غیر از او باطل است و هر نعمتی بدون شک زوایل یافتنی است.
ألا كل شیءٍ ما خلا الله باطل وكل نعم لا محالة زائل
بدون شک هر چیزی که از عاری از الله باشد؛ باطل است و تمام نعمتها بدون شک زوال یافتنی است
حكم حج :
1 ـروی آوردن به خدا شما را کمک می کند به او روی آورید و مقرب او گردید:
بنابراین باید عظمت خداوند عز وجل را نه تنها در مخلوقاتش بلکه در تشریع و در عباداتش، از نماز گرفته تا روزه و زکات و حتی در حج استنباط کنیم.اگر انسانی از دین بسیار دور باشد، حجاج را میبیند که طواف میکنند، سعی میکنند و سنگ پرتاب میکنند اما احوال روحی متناسب با این مناسک را درک نمیکند؛ گمانهای بدی نسبت به حج پیدا میکند. بنابراین اولین چیز، همان طور که این هستی را آفریده است ـ به این سخنان خوب دقت کنید ـ و از خلال جهان هستی، عظمتش هویدا میگردد، این عبادات نیز فرمان اوست و باید از خلال این عبادات نیز عظمت خداوند عز وجل نیز آشکار گردد.
بنابراین وقتی خداوند عز وجل به شما میگوید: به سوی من بیایید، مشغلهها از شما دور خواهد شد و وقتی به شما فرمان میدهد که از اموال حلال و پاکتان برای رسیدن به خانهی مقدسش انفاق کنید، کاری میکند که به خاطر او انفاق کنید تا جایی که احساس میکنید نزد او عزیزی. وقتی شخصی را دعوت میکنید و در دعوت خود را به تکلف میاندازید و زحمت میکشید، احساس میکنید چیز قابل قبولی به او تقدیم کردهاید، حال آن که خداوند عز وجل از شما بی نیاز است.
﴿لَنْ یَنَالَ اللَّهَ لُحُومُهَا وَلَا دِمَاؤُهَا وَلَكِنْ یَنَالُهُ التَّقْوَى مِنْكُمْ ﴾
«گوشتها و خونهای قربانیها هرگز به خدا نمیرسد (و موجب رضای او نمیگردد) و بلكه تقوای شما به او میرسد.»
به شما فرمان داده از محل مشغلهها، مشغلههای معیشت، شغل، خانواده و تندرستی دور شوید و به شما گفت: بیا، هزینهی راه و سفر، اقامت و بهای غذا و نوشیدنی و قربانی را متحمل شوید و با این انفاق احساس میکنید؛ چیزی تقدیم نمودهاید. خداوند عز وجل کمکتان میکند تا به سوی او رو کنید. پس بهانه و راهی در مسیرت قرار میدهد؛ تا به سمت او حرکت کنید. بنابراین حکمت این عبادت آن است که خانه، دیار، محل اقامت، خانواده، همسر، فرزندان، شغل، جایگاه، منصب و تمام چیزهایی که مایهی خوشحالی و خوشبختیتان هست را رها کنید و به سوی من بیایید. آنها را پشت سر گذاشته و مشقت سفر را به جان خریدید، اکنون احساس میکنید نزد خداوند جایگاهی دارید گویی مسیر منتهی به خداوند عز و جل هموار و دروازههای آسمان به رویتان باز شده است تا جایی که روی آوردن به خداوند برایتان میسر گشته است. انگار نورهای خداوند عز و جل به شما نزدیک شده و توان مناجات یافتهاید، گویی خودتان آن را میسازید و تقرب و روی آوردن در دسترستان قرار دارد، این اولین مفهوم است.
تو را بر آنداشته که به او رو بیاوری. تو را بز آن داشته تا از نزدیک بودن به او بهرمند شوی. سپس تو را بر آن داشت تا از ارتباط با او خوشبخت شوی. این مفهوم اول است.
2 ـ حج انسان را مهار و حقیقتش را به او می نمایاند:
وقتی به شما فرمان میدهد که احرام ببندید و از محل میقات با احرام وارد محدودهی حرم شوید، لباسهای دوخته را از تن بدر میکنید. اگر در حج اجازه داده میشد که با لباس دوخته شده، احرام ببندید، این یکی با فلان لباس و آن یکی با فلان لباس میآمد، لباسهای گرانقیمت، این یکی بسیار خوش رنگ است، خیاط آن یکی بسیار زبر دست بوده است. در این صورت باز هم مردم متفاوت میشدند و چشمها به مال دیگران دوخته میشد. بنا به یک دلیل به شما فرمان داد که دو لباس سفید و ساده و ندوخته را به تن کنید، برای این که همهی مردم نزد خداوند عز و جل برابر باشند که البته همان طور هم هستند. پس دیگر فرقی بین بزرگ و کوچک، ثروتمند و فقیر، مشهور و گمنام نیست. همگی نزد خداوند برابر و یکسانند. گویی خداوند این احساس را در شما ایجاد میکند؛ که ای بندهام، سفر آخری هم وجود دارد که تمام این ماسکهای دروغین از شما گرفته خواهد شد، ثروت، مقام، خانواده، همسر، فرزندان و تمام خصلتها و چیزهایی که در دیارتان از آن بهره میبردید؛ باید از تمام آنها دست بکشید. پس گویی حج، سفری پیش از آخرین سفر میباشد.در آخرین سفر، همه چیز را برای همیشه رها میکنید، رفتنی بدون بازگشت است. اما سفر یکی مانده به آخر، زمانبندی شده همراه با بازگشت است، برای این که برای آخرین سفر بدون بازگشتت؛ تمرین کنید. دنیا را رها کنید پیش از این که دنیا شما را رها کند، از آن دست بکشید پیش از آن که رهایت بکند. ماهیت واقعیاش را بشناسید پیش از آن که از دانستنش شوکه شوید. حد و اندازهی شما همین قدر است، بندهای ناتوان و فقیر، ژولیده و غبارآلودی که دو تکه پارچه بر تن دارد، در دشت پهناور عرفات یا پیرامون بیت الحرام یا بین صفا و مروده میایستند، بندهای کوچک و بیارزش. به عبارت درستتر حج، به انسان حجم میدهد، ماهیتش را به او نشان میدهد، چنان که خداوند عز وجل فرموده است:
﴿وَلَقَدْ جِئْتُمُونَا فُرَادَى كَمَا خَلَقْنَاكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ ﴾
«شما تك و تنها به سوی ما برگشتهاید؛ همان گونه كه روز نخست شما را آفریدیم.»
مشغلههای زندگی را رها کردید و مشقت سفر را به جان خریدید، تمام زیور و زینتها را از تن بدر کردید، تمام اینها مقدمههایی برای مستحکم کردن ارتباط است، چرا که انسان ممکن است در شهر خودش نماز بخواند، نمازی نمادین اما مشغلهها، مشکلات، دنیا، مال و ثروت یا کارش موانعی در برابر نمازیش باشد. خداوند عز وجل در حج، به شما در برابر خودتان یاری میرساند و میگوید: نزد من بیا تا بار گناهانی که بر دوشت سنگینی میکند؛ از تو بردارم بنابراین «وقتی بنده نزد خداوند عز وجل باز میگردد، ندا دهندهای در آسمانها و زمین ندا سر میدهد که به فلانی تبریک بگویید چون با خدا آشتی کرده است ...» به هر ترتیب حج صلح و آشتی با خداست. بر اساس تعریف دقیقتر، صلح با خداست.
اگر با فردی صاحب مقام و منزلت صلح و آشتی کنید؛ از شدت خوشحالی خواب به چشمانتان نمیآید. گاهی شخصی با همسرش آشتی میکند و به شما میگوید: خدا را شکر، کابوسی بود که تمام شد. یا زمانی که همسرش با او صلح میکند؛ به شما میگوید: برادرم، خدا را شکر همه چیز سر جایش برگشت. حال اگر با پروردگار آسمانها و زمین آشتی کنید؛ چه میشود؟! با کسی که ملکوت همه چیز، زندگی و مرگ شما در دستان اوست؛ چه میشود؟ بنابراین حج پروژهی آشتی و صلح با خداست.
3 ـ احساس کردن آمرزش خداوند عزَّ وجل :
اما برادران گرامی، قسم به الله که جز او معبودی نیست؛ چنانکه در درس گذشتهی عقیده بیان کردم؛ در جهان هستی واجب الوجود، ممکن الوجود و مستحیل الوجود هست: خداوند سبحانه و تعالی واجب الوجود است، ما ممکن الوجود هستیم و این که همراه با الله، معبودی دیگر باشد؛ غیر ممکن است، همچنین غیر ممکن است که به سوی او بروید و او شما را گرامی ندارد.«خانههای من در زمین، مساجد هستند، زائران آن، آبادکنندگانش هستند، پس خوشا به سعادت بندهای که خود را در خانهاش پاکیزه گرداند سپس به زیارت من بیاید و وظیفهی صاحب خانه است که مهمان و زائرش را اکرام کند.»
شخصی که به خانهی خدا میرود در حالی که جز حج چیزی نمیخواهد، از کالاهای بیارزش دنیا چیزی نمیخواهد، پس وقتی به نزد او میروید، غیر ممکن است که خداوند عز وجل شما را دست خالی بازگرداند. بدون شک وقتی به سرزمینتان بازمی گردید؛ خداوند این شکستگی شما را جبران نموده، خواستههایتان را محقق کرده و در امور دین و دنیایتان به شما یاری میرساند.
تشبیهی هست که آن را مناسب این جایگاه میبینم، گویی وقتی به آن جا میروید:
(( مَنْ حَجَّ لِلَّهِ فَلَمْ یَرْفُثْ وَلَمْ یَفْسُقْ رَجَعَ كَیَوْمِ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ ))
«کسی که برای خدا حج به جا آورد، پس جماع نکرد، مرتکب فسق و فجور نشد؛ مانند روزی که از مادرش متولد شده، باز میگردد.»
گویی صفحهی جدید سفیدی با خداوند باز کردید و حساب و کتاب به پایان رسیده است و مورد عفو و گذشت قرار گرفتهاید، به هر حال حساب و کتاب قدیمی به پایان رسیده و صفحهی سفید تازهای گشوده شده است. آیا برای مؤمن احساسی بزرگتر از این هست که صفحهی تازهای با خداوند بگشاید؟ اکنون بسان نوزادی که تازه از مادرش متولد شده، پاک و بیگناه گشتهاید، چنین احساسی را تنها کسی میشناسد که طعم آن را چشیده باشد، احساس مغفرت و آمرزش خدای تعالی نسبت به شما. مغفرت خدای تعالی را تنها کسی درک میکند که طعمش را چشیده باشد.
4. در حج انسان احساس می کند مهمان خداوند مهربان است:
مسألهی دیگر این که غالباً احساس میشود، این است که حج سراسر دعا است. در طواف قدوم دعا خوانده میشود، همین طور در سعی بین صفا و مروه، در اقامت در منا، در ایستادن در عرفه، در ایستادن در مزدلفه، در حین پرتاب سنگ در عقبه، در طواف افاضه. در اقامت در منی در روزهای عید و ایام تشریق، رمی جمرات اول و دوم و بزرگ، در طواف وداع. چنانکه پیامبر علیه الصلاة والسلام فرمود:(( الدعاء هو مخ العبادة))
«دعا، مغز عبادت است.»
5 ـ تشرف انسان به زیارت خانه ی خدا:
مسئلهی دیگری هم هست. وقتی به آن جا میروید، نباید احساس کنید که حج خانهی خدا را به جای آوردهاید، خیر. بلکه باید احساس کنید که خداوند عز وجل به شما اجازه داده است که خانهاش را زیارت کنید. این شرف و فضل را به شما ارزانی داشته و در زیارت خانهاش شما را یاری رسانده است. این احساسی است که باید برای یک حاجی کاملاً محسوس و واضح باشد. چون وقتی میگویید: خداوندا، مرا مشرف به زیارت حرمت نمودی و این لطف و کرم توست. در حقیقت او شما را با زیارت و تجلی آن بر قلبت بزرگداشته است.من به شما نمیگویم: این اوضاع و احوال را عدهی کمی از حجاج احساس میکنند، نه به خدا سوگند، زیرا رحمت و فضل خداوند شامل حال تمام بندگانش میشود تنها به این شرط که حرکت به سوی حجاز از روی اخلاص باشد نه برای آبرو، ریا، زینت، مقام، تجارت، شغل، اقامت و غیره. اگر هدف خالصانه برای خداوند عز و جل باشد، او سبحانه و تعالی بزرگداشتی که هرگز در طول عمرت فراموش نکنید را ضمانت میکند.
در حج باید بسیار دعا کرد زیرا دعا مستجاب می شود:
وقتی گرد کعبه طواف میکنید؛ به درگاه خداوند عز وجل چنین دعا میکنید: «پرورگارا، در دنیا و آخرت نیکی به ما عطا کن و ما را از عذاب آتش محفوظ بدار.»دیگر چه چیزی باقی میماند؟ نیکی هم در دنیا و هم در آخرت. این دعایی است که در اثر از پیامبر علیه الصلاة والسلام روایت شده است، آن را بخوانید:
((اللهم إنك عفوٌ كریم تحب العفو فاعفُ عنی یا كریم))
«پروردگارا، تو بسیار عفو کننده و بزرگواری و عفو را دوست داری، پس مرا مورد عفو خود قرا بده ای کریم بزرگوار.»
(( اللهم أصلح لی دینی الذی هو عصمة أمری، وأصلح لی دنیای التی فیها معاشی، وأصلح لی آخرتی التی إلیها مردی ))
«خداوندا، دينم که سررشتهي کارم است، و دنيايم را که زيستمايهي من است و آخرتم را که بازگشت من به سوي اوست به صلاح آر.»
((واجعل الحیاة زاداً لی من كل خیر ))
«زندگی را توشهای از هر خیر و نیکی برایم بگردان»
پروردگارا، تا زمانی که زندگی خیر و برکت را برایم به ارمغان میآورد؛ پس مرا زنده بگردان.
(( واجعل الموت راحةً لی من كل شر ))
«و مرگ را برای من راحتی و آسایش از هر شری بگردان.»
(( اسْتَقْبَلَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّه عَلَیْهِ وَسَلَّمَ الْحَجَرَ ثُمَّ وَضَعَ شَفَتَیْهِ عَلَیْهِ یَبْكِی طَوِیلا ثُمَّ الْتَفَتَ فَإِذَا هُوَ بِعُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ یَبْكِی فَقَالَ: یَا عُمَرُ هَاهُنَا تُسْكَبُ الْعَبَرَاتُ ))
«رسول الله صلی الله علیه وسلم رو به سنگ کرد، سپس لبانش را بر آن گذاشت و مدتی طولانی گریست سپس رویش را بر گرداند، عمر بن خطاب در کنارش بود و میگریست، پس فرمود: ای عمر، اشکها در این جا ریخته میشود.»
به همین دلیل علما به اتفاق نظر معتقدند که حجر الاسود عهد و قسم خداوند در زمینش است، به همین دلیل در وقت بوسیدنش دعا کرده و میگویید:
(( بسم الله الله أكبر، اللهم إیماناً بك، وتصدیقاً بكتابك، واتباعاً لسنة نبیك صلى الله علیه وسلم، ووفاءاً بعهدك، وعهداً على طاعتك ))
«بسم الله الله اکبر، پروردگارا به خاطر ایمان به تو، تصدیق کتابت، پیروی از سنت پیامبرت صلی الله عیه و سلم، وفای به عهدت و پیمان بر طاعتت»
﴿إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَیْهِ أَنْ یَطَّوَّفَ بِهِمَا ﴾
«بی گمان ( دو كوه ) صفا و مروه ( و هفت بار سعی میان آن دو ) از نشانههای خدا و عبادات الله هستند . پس هر كه حجّ بیت ( الله الحرام ) یا عمره را به جای آورد، بر او گناهی نخواهد بود كه آن دو ( كوه ) را بارها طواف كند.»
در طواف نیز دعا خوانده میشود. خداوند عز وجل مکانها و حرکاتی را در نظر گرفته که باید همراه آنها دعا خوانده شود. اما آیا شما هم سطح با دعا هستید؟ بنابراین کسی که قصد ادای فریضهی حج را مینماید، باید دعاهای بسیاری حفظ کند زیرا وقتی کتاب باز شده و از روی کتاب دعا خوانده شود؛ رونق و حس دعا خواندن از بین رفته و حالت روحی روی کردن به خدا از بین میرود. افرادی هستند که دعاها را با صدای بلند از روی کتاب میخوانند و تمرکز افرادی که در حال سعی یا طواف هستند را بر هم میزنند. یا افرادی که صدایشان را بلند میکنند تا زنان پشت سرشان تکرار کنند، درحالی که صدای زن عورت است. بنابراین پیش از این که مناسک حج را به جای آورید؛ خوب همه چیز را بفهمید و یاد بگیرید. دعاها باید از حفظ خوانده شود. شخصی که دو یا سه ماه پیش از حج خود را آماده کرده و تمام دعاها را جمع آوری و حفظ نموده است؛ طوری که به راحتی از حفظ و از صمیم قلب آن را بخواند؛ در این حالت میتواند به خدا رو کند، اما اگر کتاب دعا یا برگهای را به اشتباه بازکرد، حالتش تغییر میکند و این حال خوب و پاکی که گمان میکرد؛ بدان دست خواهد یافت، از او دور خواهد شد.
از طرف دیگر وقتی دعا را آموختید یا این کلید سحرآمیز را در اختیار گرفتید، بدانید که این بزرگترین اسلحه است. پیامبر علیه الصلاة والسلام فرموده است: «دعا، اسلحهی مؤمن است.»
زیرا با دعا بر قدرتمندترین انسانها هم پیروز خواهید شد، زیرا خداوند با شماست. پیامبر به ابوبکر فرمود: «ای ابوبکر، گمانت دربارهی دو نفری که سومین نفرشان خداست؛ چیست؟» نظرت چیست؟
﴿وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَكُمْ ﴾
«پروردگار شما میگوید: مرا به فریاد خوانید تا بپذیرم.»
لا تسألن بُنَیَّ آدم حاجـــةً وسل الذی أبوابه لا تُحجَبُ
الله یغضب إن تركتَ سؤاله وبُنَیَّ آدم حین یُسألُ یغضب
«از بنی آدم هیچ نخواه بلکه از کسی بخواه که بر درگاهش هیچ نگهبانی نیست،
اگر دست از طلب از درگاه خداوند برداری؛ بر تو خشم میگیرد حال آنکه اگر از بنی آدمی چیزی بخواهی، خشمگین میشود.»
پس از طواف، نوبت دو رکعت نماز در مقام سیدنا ابراهیم میرسد. بیشتر حجاج اصرار دارند که پشت مقام ابراهیم نماز بخوانند. در روزهایی که طواف شلوغ است؛ این نمازگذاردن تبدیل به گردنهی سهمگینی در برابر طواف کنندگان میگردد با این که علما به اتفاق نظر معتقدند که هر جایی از حرم برای ادای دو رکعت نماز بعد از طواف مناسب است. افرادی هستند که موانعی میگذارند تا عدهای دیگر با وجود شلوغی و دشواری در این محل نماز بخوانند، بنابراین کسی که بدون هیچ فهم و درکی به حج میرود؛ موجب آزار و اذیت مسلمانان میگردد.
به همین دلیل من اصرار میورزم که افرادی که قصد رفتن به حج دارند؛ باید در رابطه با داسنستن مناسک، واجبات، ارکان، سنتها و مستحبات حج امتحان شوند. آیا مناسک، واجبات، ارکان، سنتها و مستحبات حج را میدانید؟ برای این که سنتی انجام دهد؛ مرتکب معصیت بزرگی میشود. آیا حج این چنین است؟ برای بوسیدن سنگ، دهها مسلمان را آزار میدهد، آیا پیامبر علیه الصلاة والسلام تو را به این کار فرمان داده است. پس «پیش از رفتن به حج، فقه حج را دریابید.»
نیاز حج به آمادگی فقهی و روحی :
با خودم میگویم: حج به دو نوع آمادگی احتیاج دارد: آمادگی فقهی و آمادگی روحی. آمادگی فقهی این است که احکام اصلی و فرعی حج اکبر تدریس شود تا جایی که امور ریز هم بررسی گردد، چون ممکن است در آن جا با مشکلی برخورد کنید، حکمش چیست؟ آیا برای اصلاح آن خون لازم است؟ آیا سنت است یا واجب؟ آیا باید جریمه بدهم یا نیازی به جریمه نیست؟ این امور باید برای تک تک برادران واضح باشد. باید در مورد احکام، ارکان، واجبات، سنتها، مستحبات، آداب و حکمتهای حج به صورت فشرده تدریش شوند تا این اطلاعات توشهای برای برادر حاجی باشد. آمادگی روحی بدین ترتیب است که به درستی به سوی خداوند متعال بازگردید، از هر گناهی توبه کنید، توبه و پایداری شما همراه با کار نیک و کسب مال حلال همان آمادگی روحی برای حج میباشد. به همین خاطر خداوند عز وجل در حدیث قدسی میفرماید:(( إذا أصححت لعبدی جسمه، ووسعت علیه فی المعیشة، فأتت علیه خمسة أعوام لم یَفِد إلیَّ لمحروم ))
«اگر تن بندهام را سالم بدارم و رزق و معیشت فراوان به او عطا نمودم، و پنج سال بر او گذشت و نزد من نیامد او محروم است.»
اضافه شدن پیامبر، بیت الحرام و کعبه به نام خداوند :
امام بوصیری رضی الله عنه در توصیف پیامبر علیه الصلاة والسلام گفت:خفضت كل مقامٍ بالإضافة إذ نودیت بالرفع مثل المُفْرَدِ العلم
«با مضاف شدن به خدا که به صورت مرفوع بسان مفرد علم ندا داده شدی، هر مقامی را پایین آوردی!»
﴿وَأَنَّهُ لَمَّا قَامَ عَبْدُ اللَّهِ یَدْعُوهُ ﴾
«چون بندهی خدا ( محمّد ) بر پای ایستاد و به پرستش خداوند پرداخت»
عبدالله کیست؟ او پیامبر علیه الصلاة والسلام است که خداوند او را به ذات خودش مضاف کرده است، بنابراین بصیری گفته است:
خفضت كل مقامٍ بالإضافة إذ نودیت بالرفع مثل المفرد العلم
«با مضاف شدن به خدا که به صورت مرفوع بسان مفرد علم ندا داده شدی، هر مقامی را پایین آوردی!»
خداوند عز وجل پیامبران را صراحتا با نامهایشان مورد خطاب قرار داده و با اسمشان صدا زده است:
﴿یَا زَكَرِیَّا إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلَامٍ اسْمُهُ یَحْیَى ﴾
«ای زكریّا ! ما تو را به پسری مژده میدهیم كه نام او یحیی است.»
﴿وَإِذْ قَالَ اللَّهُ یَا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ أَأَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِی وَأُمِّیَ إِلَهَیْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ ﴾
«و چون خدا فرمود: ای عیسی پسر مریم ! آیا تو به مردم گفتهای كه جز الله، من و مادرم را هم دو خدای دیگر بدانید؟»
اما خداوند عز وجل پیامبر علیه الصلاة والسلام را تنها با دو اسم مورد خطاب قرار داد: «یا ایها النبی و یا ایها الرسول» نفرمود: ای محمد، نامش را در خبر به کار برد نه در زمان ندا. خدای تعالی میفرماید:
﴿مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ ﴾
«محمد فرستادهی خدا است، و كسانی كه با او هستند در برابر كافران تند و سرسخت.»
﴿مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ ﴾
«محمد پدر هیچ کس از شما نبود.»
اما به او نفرمود: ای محمد...
خفضت كل مقامٍ بالإضافة إذ نودیتَ بالرفع مثل المفرد العلم
«با مضاف شدن به خدا که به صورت مرفوع بسان مفرد علم ندا داده شدی، هر مقامی را پایین آوردی!»
﴿أَنْ طَهِّرَا بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَالْعَاكِفِینَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ (125) ﴾
«كه خانهی من را برای طواف كنندگان و اعتكاف كنندگان و ركوع و سجده كنندگان پاك و پاكیزه كنید.»
نماز در مسجد حرام برابر با صد هزار نماز است:
بنابراین کعبهی مشرفه به الله عز وجل اضافه شده است، چرا که پاک ترین مکان روی زمین است و نماز در مسجد الحرام به اندازهی صد هزار نماز است و ـ سبحان الله ـ این امری ملموس است، زیرا گاهی انسان برای برقراری ارتباط نیاز به تلاش بسیار و فراوان دارد. در بیت الله الحرام با تلاشی اندک میتوانی این ارتباط را برقرار سازی. گویی خداوند عز وجل حجابها و پردهها را کنار میزند و آن چنان که در حدیث قدسی از پیامبر صلی الله علیه وسلم از زبان خداوند عز وجل آمده است:((إِنَّ اللَّهَ یُمْهِلُ حَتَّى إِذَا ذَهَبَ ثُلُثُ اللَّیْلِ الأَوَّلُ نَزَلَ إِلَى السَّمَاءِ الدُّنْیَا فَیَقُولُ هَلْ مِنْ مُسْتَغْفِرٍ هَلْ مِنْ تَائِبٍ هَلْ مِنْ سَائِلٍ هَلْ مِنْ دَاعٍ حَتَّى یَنْفَجِرَ الْفَجْرُ ))
«خداوند فرصت میدهد تا زمانی که ثلث اول شب سپری شود، به آسمان دنیا فرود آمده و میگوید: آیا استغفار کنندهای هست؟ آیا توبه کنندهای هست؟ آیا درخواست کنندهای هست؟ آیا دعا کنندهای هست؟ تا این که سپیده میدمد.»
در حدیث دیگری آمده است:
(( یَنْزِلُ رَبُّنَا تَبَارَكَ وَتَعَالَى كُلَّ لَیْلَةٍ إِلَى السَّمَاءِ الدُّنْیَا حِینَ یَبْقَى ثُلُثُ اللَّیْلِ الآخِرُ یَقُولُ مَنْ یَدْعُونِی فَأَسْتَجِیبَ لَهُ مَنْ یَسْأَلُنِی فَأُعْطِیَهُ مَنْ یَسْتَغْفِرُنِی فَأَغْفِرَ لَهُ ))
«پروردگار تبارک و تعالی هر شب در ثلث سوم شب به آسمان دنیا فرود آمده و میگوید: چه کسی مرا فرامیخواند تا اجابت کنم، چه کسی از من درخواست میکند تا برآورده سازم، چه کسی از من طلب آمرزش مینماید تا او را بیامرزم.»
انگار خداوند سبحانه و تعالی به آسمان دنیا فرود آمده و بندگانش را مخاطب قرار داده و آنان را آمرزیده و مورد مرحمتش قرار داده و در دلهایشان نور افکند و در برابرشان تجلی یافته پس آنان خوشحال شدند و خوشحال نمودند.
خلاصه بگویم، کسی که چشیده؛ میداند. کسی که مسیر درست را بپیماید، به مقصد میرسد. کسی که عزم سفر به سوی بیت الله الحرام را مینماید؛ باید با قلبی آکنده از محبت خداوند عز وجل بازگردد.
روز عرفات مبارک ترین روز سال:
نکتهی دیگر این که خداوند در عرفات در برابر فرشتگان مباهات ورزیده و میگوید: «به بندگانم بنگرید، ژولیده و غبار آلود نزد من آمدهاند، پس گواه باشید که آنا را آمرزیدهام» پس هیچ انسانی نمیتواند در عرفات در غفلت باشد زیرا این روز بنا به فرمودهی پیامبر علیه الصلاة والسلام:((أشرف یومٍ فی السنة))
«گرامیترین روز سال است.»
﴿فَإِذَا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفَاتٍ فَاذْكُرُوا اللَّهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ وَاذْكُرُوهُ كَمَا هَدَاكُمْ ﴾
«و هنگامی كه از عرفات ( به سوی مزدلفه ) روان شدید، خدا را ( با تهلیل و تكبیر و تلبیه ) در نزد مشعرالحرام یاد كنید، و همان گونه كه شما را رهنمون كرده است خدای را یاد كنید.»
چنانکه شما را به سوی آن هدایت نمود، اینها مناسک و مراسم متعددی است: از طواف گرفته تا سعی، نماز، ایستادن در عرفه، ایستادن در مزدلفه، رمی جمرات. خداوند عز وجل این موضعگیریها را مناسب قرار داده تا رو به سوی او کنید. وقتی انسان به رمی حجرات میرسد؛ برادر بزرگواری از من پرسید: به خدا سوگند وقتی حج میکردم، نتوانستم رمی جمرات را درست انجام دهم، برخی از سنگریزهها به هدف خورد و برخی نخورد، برخی بزرگ و برخی کوچک بود، آیا پرتاب سنگریزههایم درست بوده است؟ سبحان الله، این پاسخ به ذهنم خطور کرد و گفتم: اگر سنگریزههایت هم وزن و مناسب باشد و در محل درست انداختن بایستی و صد در صد طبق اصول شرعی پرتاب کردی و همگی به درستی اصابت نمود و به شهرت بازگشتی و معصیت خداوند عز و جل را انجام دادی، باز شیطان پیروز شده است. پس هر چقدر هم رمی جمره را درست انجام بدهی اما معصیت خداوند عز وجل را نمودی، باز شیطان پیروز است اما اگر پس از ادای حج از خداوند عز وجل اطاعت نمودی، تو پیروز و سربلند هستی. به همین دلیل امام غزالی فرموده است: «تنها با طاعت خداوند عز وجل میتوان خلاف میل شیطان عمل کرد»
بنابراین از همین الآن اگر میخواهید بدون پرتاب سنگ، شیطان را خوار کرده و علی رغم میلش عمل کنید، پس در سرزمینتان از خداوند عز وجل اطاعت نمایید و بس. اطاعت از خداوند عز وجل زمانی که در دیار خودتان هستید، مایهی خشم شیطان است، لعنت خدا بر او.
مسألهی دیگر این که وقتی انسان شیطان را با سنگ میزند، احساس میکند این شناختی که بدان دست یافته است، دشمنی با شیطان را میطلببد. از پیامدها و تأثیرات واقعی این شناختی که برای او ایجاد شده؛ دشمنی با شیطان است، این که او را از خود، ذهن، رفتار، عادت و تمام کارهای روزانهات دور سازید.
﴿فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ فِی الْحَجِّ ﴾
«در حجّ آمیزش جنسی با زنان و گناه و جدالی نیست»
کسی که سعی را انجام دهد، طواف کند، نماز بخواند، در عرفه بایستد، سنگ پرتاب کند و در منی بماند، این احساسات باید برای او به عنوان چراغهای هدایتی از جانب خداوند عز وجل باشد و پس از حج وقتی به حرم نبوی شریف میرود، احساسات آن جا از نوع دیگری است. یعنی این هدایت به دست پیامبر علیه الصلاة والسلام بوده است.
کسی که به مشکلی دچار شد کنار قبر رسول الله بایستد خداوند او را گرامی می دارد :
روز جمعه در خطبه به شما گفتم که «عتبی» که یکی از تابعین است در محضر پیامبر علیه الصلاة والسلام در برابر حجرهی شریفهاش بود که مردی اعرابی آمد و بر پیابر درود و سلام فرستاد و گفت: گواهی میدهم که رسالت را رساندی، امانت را ادا کردی، امت را نصیحت نمودی، اندوه را زدودی و در راه خدا به حقیقت جهاد نمودی. سپس گفت: ای رسول الله، روزی شنیدم که خدای تعالی میفرماید:﴿وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِیماً(64) ﴾
«و اگر آنان بدان هنگام كه ( با نفاق و دروغگوئی و زیر پاگذاشتن فرمان خدا ) به خود ستم میكردند، به نزد تو میآمدند و از خدا طلب آمرزش مینمودند و پیغمبر هم برای آنان درخواست بخشش میكرد، بیگمان خدا را بس توبه پذیر و مهربان مییافتند.»
اکنون ای رسول الله، من نزد تو آمدم پس از خداوند عز وجل برای من طلب مغفرت نما. آوردهاند که این تابعی بزرگوار چرتی زد و در خواب پیامبر علیه الصلاة والسلام را دید که به او میفرماید:
(( یا عُتبی الْحَقْ الأعرابیَّ ویشِّره أن الله قد غفر له ))
«ای عتبی، آن اعرابی رادریاب و به او مژده بده که خداوند او را آمرزیده است.»
«و اگر آنان بدان هنگام كه ( با نفاق و دروغگوئی و زیر پاگذاشتن فرمان خدا ) به خود ستم میكردند، به نزد تو میآمدند و از خدا طلب آمرزش مینمودند و پیغمبر هم برای آنان درخواست بخشش میكرد، بیگمان خدا را بس توبه پذیر و مهربان مییافتند.»
این آیه پس از وفات رسول الله نیز صحت دارد، پس هم در زندگانی و هم پس از وفاتش درست است، پس هر انسانی که دنیا بر او تنگ شد، راه چارهای نداشت، یا چیزی او را ترساند یا نگران نمود، پس اگر نزد پیامبر علیه الصلاة والسلام رفته و این آیه را تلاوت کند:﴿وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِیماً(64) ﴾
این اعرابی دو بیت شعر گفت:یا خیر من دفنت فی القاع أعظمه فطاب من طیبهن القاع والأكمُ
نفسی الفداءُ لقبرٍ أنت ساكنـــه فیه العفاف وفیه الجود والكرمُ
«ای بهترین کسی که استخوانهایش در قعر آن حجره دفن شده است و قعر حجره و گلها از بوی خوش استخوان ها خوشبوشدند.
جانم فدای قبری که تو در آن آرمیدی. در آن قبر عفت و جود و کرم است.»
در پیوست این داستان، گاهی پدر میخواهد رابطهی خوبی بین فرزند و مادرش ایجاد کند، وقتی فرزند از پدرش چیزی میخواهد، او به مادر امکان برآوردن خواسته اش را میدهد و بدین ترتیب بین مادر و فرزند ارتباط خوبی برقرار میشود. به همین ترتیب خداوند سبحانه و تعالی وقتی انسان در تنگنا میافتد و در برابر این قبر باعظمت میایستد، در برابر مقام رسول الله علیه أتم الصلاة والتسلیم، خداوند به خاطر گرامیداشت این پیامبر، وی را اکرام میکند. به همین خاطر پیامبر علیه الصلاة والسلام در بارهی خودش میفرماید:
(( أنا حیٌ طری فی قبری ))
«من در قبرم زنده و باطراوتم.»
(( حیاتی خیرٌ لكم ومماتی خیرٌ لكم ))
«هم زندگانی و هم وفاتم برای شما خیر و برکت است.»